
یلی برخاک افتاد؛ مادرش آه نگفت
دستانش را بریدند؛ مادرش آخ نگفت
بر چشمانش تیرزدند؛ مادرش درد نکشید.
حسین را لب تشنه به مسلخ بردند؛ ولی امالبنین کمرش شکست .
واین است معنی ولایتمداری؛ که پسرم فدای حسین .
که دین و ولی و امام بر همه چیز مقدم هست حتی فرزند.
سه شهیدش را آوردند؛ مادر گفت فدای حسین. چهارمی را می فرستم .
عکس فرزندش را مادر شهید به امام نشان داد. امام گریست، مادرشهید بلافاصله عکس را گرفت و با بغض و تشر گفت: من این بچه را به تیرها سپردم که اشک شما جاری نشود.
مادران شهدا، کوه های صلابت و امید؛
همسران شهدا؛ آبشارهای برکت و زندگی بر این سرزمین .
هر شهیدی که آورده می شد اگر پرشکوه بود آمدنش، اما دل مادری می شکست و گل زندگی همسری پرپر می شد و چشمان فرزندانی تر.
ولی این همسران آزاده بودند که از زیر بار سنگین این امتحان الهی سرافراز بیرون آمده؛ عزت و استقلال را به سرزمینمان پیشکش می کردند.
و مادران شهدا؛ چه کشیدند و چه داغی دیدند اما بر فرزندشان نه که بر زینب و حسین گریستند و نگذاشتند دانه های اشکشان دشمنان را به ذوق آورد.
آموختیم از حضرت امالبنین که مادر ابوالفضل، مادر علمدار شدن شایستگی می خواهد که او با تمام عظمتش این شأن و شکوه را داشت .
گروه تأیید محتوا
۷۸۶
دیدگاه های ارسال شده توسط شما ، پس از تایید مدیر سایت یا دبیر بخش خبری در وب سایت منتشر خواهد شد.
پیام هایی که حاوی تهمت باشد منتشر نخواهد شد.