
اگر بپذیریم که «انسانشناسی» در دنیای بزرگ «علوم انسانی»، مسایل و موضوعات گوناگون آن، دارای نقش و اهمیت بسیاری است، به همین نسبت باید از کاربرد محوری «انسانشناسی تربیتی» در ابعاد و جوانب گسترده و گرایشهای مختلف «علوم تربیتی» نیز یاد کرد و اگر «انسان» خود، موضوع و مبنای تربیت است، بنابراین؛ تجزیه و تحلیل ساختار وجودی، قوا و نیروهای درونی وی، کلید اساسی و راهگشای تحلیل تمامی حوزههای تعلیم و تربیت بهحساب میآید. بر همین بنیان، یکی از مسایل بسیار مهمی که در انسانشناسی تربیتی باید مورد نظر قرار گیرد، بررسی عوامل و پایههای رشد و تربیت انسان است؛ یعنی پیجویی این پرسش اصولی که انسان برای حرکت در مسیر تربیت حقیقی خویش به چه اموری نیازمند است و مؤلفههای بایسته برای تحقق حرکت تربیتی انسان چیستند؟ بدون تردید، «انسان» در مکتب اسلام، از جایگاه و منزلت ویژهای برخوردار شده و در نظام تربیتی آن نیز، «انسانشناسی تربیتی اسلام» متناسب با مبانی و بنیادهای خاص آن قرار گرفته است. اکنون پرسش شایسته این است که در نظام تربیتی اسلام، چگونه به عناصر و عوامل تربیت الهی انسان توجه شده و آیا تمامی گزارههای ضروری در حرکت متعالی انسان، در آموزههای تربیتی آیین اسلام وجود دارند؟ برخی از این اصول و بنمایهها که در مدار حرکت تربیت انسان دارای نقش بوده عبارتند از:
* استعداد و امکان تربیتی
از آغازین قدمهای حتمی حرکت تربیتی انسان، وجود استعداد و آمادگی تربیت است؛ چرا که باید این میل بهصورت یک علاقه ذاتی و درونی، در نهاد انسان به ودیعه گذاشته شده باشد تا رشد و تعالی آن ممکن و شدنی گردد. اگر در سرشت و نهان بشر، کشش ذاتی برای تربیت الهی نمیبود، هر گونه کوشش بیرونی و بهکارگیری شرایط و زمینههای خارجی نیز، نمیتوانست تغییری راستین در انسان به بار آورد.
ضرورت و حس نیازهای تربیتی
اما سخن از انگیزه و استعداد یا کشش درونی به تربیت، بدون یک ضرورت یا احساس نیاز تربیتی، به مرحله تحقق، ظهور و بروز بیرونی نخواهد رسید و بدین سان، دومین عنصر حرکت در شاهراه تربیت دینی انسان، حس نیاز به تعالی، حالت قبول و پذیرش کاهش و کاستی در وجود خود و دستیابی به مطلوبیت یک انسان آرمانی و تربیتی است؛ چه اینکه در دیدگاه دینی، «انسان» به تمام وجود و هستیاش، فقیر حقیقی است: «یا أیّها النّاس أنتم الفقراء إلی اللّه و اللّه هو الغنی الحمید» (فاطر ۱۵).
یعنی پس از وجود استعدادی ذاتی در انسان بهعنوان عامل اول، اکنون باید یک نوع تقاضا و نیاز نیز در وجود انسان باشد تا در او رغبت و حرکت ایجاد کند؛ یعنی نوعی تقاضای حرکت تربیتی.
خواست، آهنگ و اراده تربیتی
«استعداد» به انسان امکان حرکت میدهد و «نیاز»، در وجودش نطفه رغبت و انگیزه میکارد؛ اما بدون اراده و آهنگ گام برداشتن، تربیت دینی شکل نمیگیرد. انسان باید علاوه بر توانستن و تشنگی نسبت به چیزی، آن را بخواهد؛ چرا که یکی از اولین قدم ها در حرکت تربیتی انسان «اراده» است تا انسان را مرید راه سازد و امکان رفتن در گذرگاهها را به او عطا کند؛ یعنی: «فإذا فتوکّل علی اللّه إنّ اللّه یحبّ المتوکلّین» (آل عمران ۱۵۹).
در دیدگاه دینی و برای سیر در مسیر حرکت تربیتی، هم باید اراده داشت و هم اینکه از ارادهای پایدار و نیرومند برخوردار بود. به همین دلیل است که انسان بهوسیله ابزارهایی، مأمور به تقویت و پرورش اراده خویش شده تا بتواند با مقاومت در برابر شداید، موانع باز دارنده را کنار زند؛ همانگونه که خداوند میفرمایند: «و إن تصبروا و تتّقوا فإنّ ذلک من عزم الأمور» (آل عمران ۱۸۶).
* درخشش اهداف و آرمانهای متعالی تربیتی
از قدمهای ضروری دیگر در مسیر امکان و پیدایی تربیت دینی، روشنی و آشکاری اهداف نهایی تربیتی است. انسانی که «استعداد»، «نیاز» و «اراده حرکت» دارد، اما آینده درخشانی را پیش روی خود نمیبیند، ضرورتاً انگیزهای هم برای پیمودن راه نخواهد داشت. البته در دیدگاه دینی چنین مقصد نورانی با گویاترین زبانها تبیین شده است؛ طبق آیه «یا أیّها النّاس قد جاءتکم مّوعظه من ربّکم و شفاء لما فی الصدور و هدی و رحمه للمؤمنین» (یونس ۵۷).
از اینرو، هویدا کردن اهداف تربیتی یکی از آن دسته عوامل بایسته و شایسته نظر و توجه بهحساب میآید؛ چرا که هر چه این اهداف، روشنتر و برجستهتر باشند، قطعاً جنبه امیدبخشی آنها نیز فزونتر و بهتر خواهد بود.
این تعالیگری در تعالیم تربیتی دینی خداوند فرمودند: «إنّ علینا للهدی» (لیل ۱۲) به زیبایی هر چه تمام به چشم میآید؛ مانند آنکه «و ما خلقت الجنّ و الإنس إلّا لیعبدون» (ذاریات ۵۶) و از آنجا تا شهود یقین: «و اعبد ربّک حتّی یأتیک الیقین» (حجر ۹۹) و چون این چنین یقینی جز با «او» به اوج تعالی نهایی خود نمیرسد، پس در نهایت، جز ذات پاک الهی، هدف والاتر و سر افرازتر برای عبودیت انسان متصور نیست: «قل إنّ صلاتی و نسکی و مماتی للّه ربّ العالمین» (انعام ۱۶۲) و این آرمان بلند همان مقصد حیات طیبه است که فرمود: «من عمل صالحا من ذکر أو أنثی و هو مؤمن فلنحیینّه حیاه طیّبه…» (نحل ۹۷) آیا برای انسان خاکی، آرمانی برجستهتر و زیباتر از این، پنداشتنی است؟ آرمانی که از پرستش ذات، آغاز و تا «قرب الهی» امتداد یابد: «فأمّا إن کان من المقرّبین فروح و ریحان و جنّه نعیم» (واقعه ۸۸ و ۸۹).
* حضور و وجود الگو و اسوههای تربیتی
در کنار عناصر و عوامل چهار گانه قبل، نقش محوری مربیان تربیتی را در تحقق حرکت تربیتی انسان نباید از یاد برد؛ چه اینکه: «لقد کان لکم فی رسولالله أسوه حسنه لمن کان یرجو الله و الیوم الآخر و ذکر الله کثیرا» (احزاب ۲۱).
در حقیقت، این مربیان کمال انسانی، همان انسانهای کاملیاند که هر انسانی برای طی مسیر کمال تربیتی خود به پیروی و الگوبرداری از آنان نیازمند است.
انسان کامل یعنی: انسان نمونه، انسان اعلی یا انسان والا. انسان مانند بسیاری از چیزهای دیگر، کامل و غیر کامل دارد و بلکه معیوب و سالم دارد و انسان سالم هم دو قسم است: انسان سالم کامل و انسان سالم غیر کامل. شناختن انسان کامل یا انسان نمونه از دیدگاه اسلام، از آن نظر برای ما مسلمین واجب است که حکم مدل و الگو و حکم سرمشق را دارد.
بدون تردید، تحقیق حقیقی تربیت دینی بدون وجود الگوهای کامل تربیتی، بهعنوان مظاهر عینی و نمودهای بیرونی، به فرجام و استواری نخواهد رسید؛ چرا که حرکت انسان در این راه میتواند دستخوش راهزنیهای گوناگونی شود و آنچه توانایی یاری رساندن به او را دارد، «دستگیری تربیتی» از سوی یک ولی و اله است.
انسان کامل آن انسانی است که همه ارزشهای انسانی در او رشد کنند و هیچ کدام بیرشد نمانند و [به علاوه] همه، هماهنگ با یکدیگر رشد کنند؛ رشد هر کدام از این ارزشها به حد اعلی برسد. آن وقت این انسان میشود انسان کامل؛ انسانی که قرآن از او تعبیر به امام میکند: «و إذ ابتلی إبراهیم ربّه بکلمات فأتمّهنّ قال إنّی جاعلک للنّاس إماما». ابراهیم بعد از آنکه از امتحانهای گوناگون و بزرگ الهی بیرون آمد و همه را به انتها رسانید و در همه آن امتحانها نمره عالی و بیست گرفت، به مقام امام یعنی «انسان کامل» رسید. ن.کرد
۷۸۶
دیدگاه های ارسال شده توسط شما ، پس از تایید مدیر سایت یا دبیر بخش خبری در وب سایت منتشر خواهد شد.
پیام هایی که حاوی تهمت باشد منتشر نخواهد شد.