
یکی از گرایشهای مهم بهداشت روانی، گرایش خانوادهمحور است. در گرایش خانوادهمحور، تأکید بر این است که عوامل مخرب بهداشت روانی در محیط خانواده، شناسایی شوند تا خانواده بتواند کارکردهای مؤثر خود را بروز دهد. آگاهی والدین از نارسایی و معلولیت فرزندشان ممکن است ناگهانی یا تدریجی باشد، اما انواع واکنشهای اولیه آنان ثابت است. دو نوع واکنش نخستین، بروز میکند. “واکنشهای زودگذر” از قبیل خشم، حسرت، اضطراب و بازماندن از فعالیتها و “واکنشهای پایدار” از قبیل احساس گناه، ناکامی، اندوه مزمن، ناامیدی و احساس عدم تداوم نسل.
فرایند رویارویی والدین با پدیده معلولیت: پذیرش یا طرد کودک
بهتدریج والدین، واقعیت محدود و معلول بودن فرزندشان را میپذیرند؛ زیرا این پذیرش عاملی اساسی و حیاتی در تداوم زندگی است. یکی از چارچوبهای پذیرش والدین، شامل موارد زیر است:
الف. آگاهی از مسئله(خبردار شدن)
ب. تشخیص و بازشناسی چیستی مسئله
ج. جستجوی علت یا علل
د. جستجوی شیوهها و تدابیر درمانی
ه. پذیرش کودک(پذیرش واقعیت).
وقتی واقعیت کودک استثنایی پذیرفته نشود، او بیشک از جانب والدین طرد میشود
اولیای کودک عقبمانده، باید محدودیتهای او را بپذیرند و مطابق گنجایش محدود او، رفتار نمایند. آنها باید از توقعات زیادتر از ظرفیت کودک بپرهیزند. موقعیت کودکانی که ضریب هوشی بین ۸۰ تا ۵۰ دارند، به مقدار زیاد بستگی به سلامت عاطفی آنها دارد. اگر چنین کودکی اعتماد به نفس داشته باشد و اولیاء را پشتیبان خود بداند و احساس کند که آنان انتظار بیش از حد از او ندارند، قادر به سازگاری با مشکلات محیط خواهد بود. پذیرش این حقیقت که کودکان عقبافتاده از لحاظ پیشرفت فکری و اجتماعی محدودند، کلید سلامت روان آنهاست.
کودکان پراستعداد
یک دسته از کودکان استثنایی، افرادی هستند که ضریب هوشی آنها ۱۴۰ به بالاست. این کودکان، پراستعداد نامیده میشوند. اشخاصی که تا این اندازه از لحاظ هوش با سایرین متفاوتند، معمولا دچار گرفتاریها و مشکلاتی خواهند شد. کشمکش حاصله از غرور کودک درباره هوش سرشار خود و ترس از اطلاعات فراوان او، اولیاء کودک را دچار حالت نارضایتی و اضطراب و گاهی نیز سختگیری مینماید. گاهی برای اولیاء سخت است که بپذیرند، کودک ده ساله آنها بیشتر از آنها میفهمد و بهعلاوه عدهای از پدر و مادرها که خود از لحاظ هوش در حد متوسط یا پایینتر هستند، معتقدند که هوش زیاد کودک، او را به راههای انحرافی و غیرعادی سوق خواهد داد. هر کودک پرهوشی که به نحوی مورد قبول اولیای خود نباشد، در همان اوایل کودکی احساس تنهایی و بیمهری میکند. بسیاری از کودکان پراستعداد قادرند با این وضع بسازند و ناکامیهای خود را از طریق پیشرفت درسی جبران کنند، ولی عدهای نیز هوش خود را به طریق ناسالم بهکار خواهند برد. مشکل دیگر کودک پراستعداد، رابطهای است که با برادران و خواهران کم استعدادتر خود دارد؛ زیرا اغلب، برتری این کودک سبب حسادت آنان میشود و آنها برای جبران، سعی میکنند او را بیازارند و در نزد والدین تحقیرش کنند.
مساله رابطه میان هوش زیاد و سازگاری عاطفی، هنوز بهطور قانعکنندهای حل نشده است. بعضی از تحقیقات نشان میدهد که در میان نوابغ اختلالات روانی بیشتر از دیگران است، ولی پژوهشهای دیگری مانند تحقیقات ترمن مدعی است که افراد پرهوش در سازگاری عاطفی نیز بر دیگران برتری دارند. ممکن است کودکان پراستعداد از لحاظ عاطفی نیز از دیگر اطفال سالمتر باشند، ولی هنگامی که به بلوغ میرسند و بهویژه در بزرگسالی تقاضای زیاد جامعه از آنان و مسئولیتهای بسیار سنگینی که به آنها واگذار میشود، فشارهای مداومی را به آنها وارد میکند. شاید به همین دلیل باشد که افراد بسیار باهوش گاهی دچار اختلالات روانی میشوند. تحقیقات نشان میدهد، افراد باهوش که هوش آنها خیلی بیشتر از متوسط نیست، مانند اشخاص معمولی، با محیط سازگارند، اما کسانی که بهره هوشی بسیار زیادی دارند و در دسته نوابغ قرار میگیرند، معمولا خطر گرفتار شدن به اختلالات روانی بیشتر آنها را تهدید میکند.
گردآوری : حبیبه رئیسی
منابع :
. شریفی درآمدی، پرویز؛ کودکان استثنایی، پیشین، ص ۲۳۹.
. شاملو، سعید؛ بهداشت روانی، تهران، رشد، ۱۳۷۸، چاپ سیزدهم، ص ۱۸۷.
۷۸۶
دیدگاه های ارسال شده توسط شما ، پس از تایید مدیر سایت یا دبیر بخش خبری در وب سایت منتشر خواهد شد.
پیام هایی که حاوی تهمت باشد منتشر نخواهد شد.