
*در حالت بالغ از انجام صحیح کارها به شدت ناتوان هستند.
غالبا قصد دارند کارها را به شکل حالت کودک سازگار انجام دهند به (این معنا که بیشتر نگران تأثیر رفتارشان بر روی افراد دیگر هستند.) دلیل این امر نیز این است که آنها در کودکی تحت تاثیر والدینشان قرار داشته اند و والدین آنها نیز به نوبه خود در حالت والد قرار گرفته بودند. پدر و مادر این کودکان هرگز این فرصت را به آنها نداده اند که با رشد اعتماد به نفس توانایی هایشان را برای تصمیم گیری ارتقاء بخشند.
برای مثال:
آیا شما هنوز هم از لحاظ عاطفی تحت تأثیر برخی (یا تمام) خواستههای والدینتان هستید؟
آیا هنوز هم سعی دارید آنها را خوشحال و یا گاهی ناراحت کنید؟ آیا وقتی میشنوید که قصد آمدن به خانه را دارند به سرعت خانه را تمیز میکنید؟
آیا زمانی که با والدین خود هستید همانقدر خوشحالید که با دوست خود هستید؟
آیا از ازدواج با کسی که مادرتان او را شایسته ازدواج با شما نمی داند منصرف میشوید؟
آیا وقتی که می خواهید پدرتان را ببینید. تاکید دارید لباسی مخصوص بر تن داشته باشید؟
اگر شما چنین رفتاری دارید بدانید که هرگز تنها نیستید، من هر هفته داستان های زیادی در این مورد میشنوم
*اغلب کسانی که اعتماد به نفس ندارند پیام های «حالت بالغ» را با پیامهای حالت والد» می آمیزند. در نظریه .T.A (ارتباط متقابل) برای این آمیختگی، لفظ تداخل با آلودگی به کار رفته است.
به عنوان مثال:
آیا تاکنون پیش آمده است زمانی کاری را که منطقی به نظر می رسیده انجام داده باشید (مثلا انتخاب یک کار، یک درس یا یک لباس برای پوشیدن) اما در اثر بازخورد آن توسط دیگران فهمیده باشید که دقیقا آنچه را مجبور بوده اید انجام داده اید نه چیزی را که صرفا مورد علاقه شما بوده است؟ شاید زمانی که برای خرید به بازار رفته اید، این تجربه را کسب کرده باشید. مثلا لباسی را می بینید که مورد پسند شماست و تصور می کنید برای کار شما مناسب است و آموخته های شما هم می گویند که استطاعت خرید آن را دارید و قیمتش خیلی مناسب است. اما، والد ایرادگیر شما سعی میکند شما را متقاعد کند که خرید آن ولخرجی است و شما هم به خانه می روید و با فکر آن می خوابید ولی در آخر به این نتیجه می رسید که آدم دیوانه ای بودید که آن را نخریدید؛ بنابراین دوباره به مغازه باز می گردید تا آن را بخرید اما متوجه می شوید که آن را فروخته اندا
البته شما بدون آن لباس هم می توانید زندگی کنید اما شاید این نوع”تداخل” بر روی برخی تصمیم گیری های شما در زندگی تأثیر بگذارد. *تضادهای درونی متعددی بین بخش های «حالات من» در وضعیتی که یکی از آنها قاهر است، وجود دارد.
به عنوان مثال:
آیا زمانی بوده که احساساتی عمل کرده باشید در حالی که سعی میکردید عاقلانه فکر کرده و منطقی باشید؟
آیا زمانی که دیگران سعی میکنند با شما خودمانی باشند، خرمگس معرکه می شوید و زمانی که دیگران سعی میکنند با شما جدی باشند نقش یک لوده را بازی میکنید؟
آیا شده، زمانی که سعی کرده اید مهارتی را به شخصی بیاموزید آهنگ صدایتان آمرانه باشد؟
آیا زمانی که میدانید اشتباه از جانب شما نبوده است، معذرت خواهی میکنید؟
*«من» این افراد غالبا در حالت نامناسبی قرار دارد.
به عنوان مثال:
آیا غالبأ منظور دیگران را اشتباه متوجه میشوید؟
آیا تا به حال این احساس را که زبان دیگران را نمی فهمید داشته اید؟
آیا رفتار شما اغلب ناراحت کننده است؟
آیا دیگران از رفتار شما آزرده خاطر می شوند؟
*اغلب این افراد، شاید هم ندانسته، با انجام دادن رفتارهایی مشابه افراد دیگر، سعی در پنهانکردن خود دارند
زمانی که دو یا چند نفر بر طبق این الگوی کلیشه ای و منظم عمل میکنند، آن را یک «بازی» می نامیم.)
به عنوان مثال:
آیا هرگز نقش «بچه ای کوچک» را بازی کرده اید تاکسی را وادار به انجام کاری کنید که فکر میکنید باید آن را انجام دهد؟
آیا هرگز به منظور خشنود کردن دیگران وانمود کرده اید که دقیقا به سخنان آنها گوش می دهید و یا تظاهر به موافقت با آنها کرده اید؟ آیا تاکنون تظاهر به کمک به دیگران کرده اید، در حالی که در حقیقت یا چاره ای نداشته اید و یا برای جلب رضایت آنها این کار را انجام داده اید؟
منبع: کتاب اعتماد به نفس برتر ( گام هایی ساده برای کسب اعتماد به نفس، نویسنده: گیل لیندن فیلد مترجمان: حمید اصغری پور_نگار اصغری پور، ص ۱۸۰تا ۱۸۳
تنظیم: ایرندگانی
۷۸۶
دیدگاه های ارسال شده توسط شما ، پس از تایید مدیر سایت یا دبیر بخش خبری در وب سایت منتشر خواهد شد.
پیام هایی که حاوی تهمت باشد منتشر نخواهد شد.