
اعضای یک خانواده که رکن مهم آن زن و شوهر هستند، گذشته از ضرورتهایی که آنها را دور هم جمع مىکند، باید از پیوندى مقدس و درونى که همان محبت و احساس علاقه به یکدیگر است ، برخوردار باشند.زن و شوهر نباید به حکم ضرورت با هم زندگى کنند، در هنگام ساختن یک بنا، میان آجرها هرگز علاقه در کار نیست ، فقط به حکم ضرورت در کنار هم قرار گرفته اند.ولى در کانون خانواده اینگونه نیست کانون خانواده باید از بنیاد محکمترى که همان علاقه و محبت است ، برخوردار باشد، حکمت متعالیه حضرت حق، در یک حسابرسى و نقشه کشى دقیق بهترین فرصت را براى پى ریزى این بنیاد در اوائل ازدواج ایجاد کرده است، شور و نشاط جوانى، شهوت و احساس محبت بسیار به همسر در اوائل ازدواج، فرصت طلائى است که همراه با پیوند جنسى، پیوند دو قلب هم انجام گیرد و این عروس و داماد هستند که باید از این فرصت و بهانه، نهایت استفاده را بکنند، و با انجام عوامل محبت آن را به گونه اى گسترش دهند که تا پایان عمر همدیگر را دوست و دلسوز هم بدانند.
عروس و داماد باید توجه داشته باشند آن شور و عشق اولیه ازدواج که به خاطر مسائل جنسى و تازگى آن موجب علاقه شدید آنها نسبت به یکدیگر شده است تا آخر عمر خود بخود باقى نمى ماند، اگر از این فرصت طلائى براى ایجاد پیوند عمیق دوستى و حقیقى میان خود در ماوراى مسائل جنسى استفاده نکنید، هنگام رنگ باختن مسائل جنسى ، دچار مسائل عدیده اى خواهید شد که چه بسا تا آخر عمر دست به گریبان شما خواهد بود.
این شور و علاقه اگر فقط بر مبناى مسائل جنسى باشد پس از مدتى نه چندان طولانى حساسیت خود را از دست مى دهد و واقعیت زندگى بعد مهم زندگى مى شود، زیرا آن هیجانات و تحریکات شهوى و جذبه هاى اولیه از کار افتاده و آن میل شدید کاسته شده و کسانى که موفق شده باشند در آن فرصت محبت خود را در دل یکدیگر جا کنند، پشتوانه اى محکم جایگزین آن نموده اند که تا آخر عمر ضامن اجرائى سعادت آنان خواهد بود. و ما در این مبحث بر آنیم که توفیق الهى راههاى ایجاد این محبت را که پایه یک زندگى شیرین است جستجو کنیم ، تا بتوانیم اعضاء خانواده را مثل دو دوست در کنارهم داشته باشیم و دوست نداریم که پس از گذشت مدتى از سر آغاز ازدواج ، وقتى که واقعیات زندگى نمایان شد و گرد و غبار شهوات کاسته شد، زن و شوهر خود را نسبت به یکدیگر بى علاقه ببیند.
زندگى نباید بگونه باشد که با هم بسازند، سازش بوى جنگ و سپس تظاهر به صلح از روى ناچارى مى دهد، باید با هم بجوشند، غمخوار یکدیگر باشند، از دیدن یکدیگر لذت ببرند، نشاط مى یابد، سرمست مى شود و روحیه مى گیرد – خلاصه دلها باید با هم باشد نه جسم تنها، آن خانواده اى که اساس آن بخاطر ناچاریها است زندان است نه خانه ، آن زن و شوهرى که به خاطر فرزندانشان با هم هستند و مى ترسند اگر جدا شوند فرزندانشان ضایع گردند، خانه آنها اداره است ، میان زن و شوهر اگر غیر از محبت چیز دیگرى سبب اجتماعشان گردد موفق نخواهند بود، و اعضاء خانواده چه زن و چه شوهر به سختى باید مراقب باشند و این حقیقت را با تمام وجود درک کنند و بپذیرند که خانه ، زندان نیست و آنها هم سلولى نیستند، خانه اداره نیست و آنها مثل دو کارمند نیستند، خانه میدان جنگ نیست و آنها در مقابل دشمن قرار ندارند، اینها هیچ نیست ، خانه کانون گرم صفا و محبت است و در یک کلمه خانه محیط دوستانه زندگى است و ازدواج یک اشتراک و همکارى مقدس براى رسیدن به سعادت مى باشد.
منبع: کتاب خانواده و تربیت فرزند
فرستنده: مهین صیادی از زابل
۷۸۶
دیدگاه های ارسال شده توسط شما ، پس از تایید مدیر سایت یا دبیر بخش خبری در وب سایت منتشر خواهد شد.
پیام هایی که حاوی تهمت باشد منتشر نخواهد شد.