ازدواج با دختر بزرگتر از نظر روانشناسی

تصور کنید مردی با زنی که از خودش بزرگتر است ازدواج می کند و تا چند سال اول بدون مشکل باهم در کمال عشق و دلدادگی ازدواج می کنند. اما با مرور زمان مرد به سنی می رسد که تب و تاب دارد و هیاهوی اوج جوانی اما زن در آن سن احساس جوانی شدیدی ندارد بلکه درواقع اوج جوانی او چند سال پیش گذشته! چون همانطور که می دانید سن بلوغ زن از مرد چندین سال جلوتر است. همینجا ممکن است زن به خاطر اینکه نمی تواند هم پای مرد به خوش گذرانی و تفریح و لذت های زندگی بپردازد، از چشم مرد بیفتد و درواقع جرقه دوری کردن مرد از زن زده شود. یک دلیل دیگر، زمان بچه دار شدن است. شاید زنی که از مرد بزرگتر است تمایل داشته باشد که زودتر تا اوضاع جسمی سلامت دارد بچه دار شود و این خواسته و فکر او کاملا به حق و منطقی است امادقیقا همان زمان مرد شروع به مخالفت می کند چون احساس می کند هنوز در سن جوانی کردن و شیطنت است و نمی خواهد با آمدن بچه، خوشگذرانی هایش محدود شود،البته از این مثال ها به تعداد زیادی می توان نام برد ولی به طور خلاصه عوامل روح و روانی، شرایط فیزیولوژیکی، جهان بینی، ظاهر و تقلیل سلامتی و تغییرات ظاهر و اندام، نیازها و خواسته ها و … همگی به مرور زمان تغییر می کنند و همین تغییرات میشود عامل اختلافات و مشکلات درزندگی زناشویی. ولی همانطور که گفته شد، گاهی ازدواج هایی هم با سنین نامناسب و نامعقول صورت می گیرد که بسیار موفق است و زن و شوهر در کمال آرامش و رضایت باهم زندگی می کنند. اما موضوع مهم این است که این تمایل به ازدواج با مرد کوچکتر بررسی شود که از اختلال شخصیت، خلاهای عاطفی، مشکلات کودکی، مشکلات جنسی ، کمبودها و ضعف های جسمی، اهداف تهدید کننده و … نشات گرفته نباشد. شاید در این صورت پس از بررسی توسط یک مشاور ازدواج خبره، این ازدواج مانعی نداشته باشد.

دختران تمایل به ازدواج با پسر کوچکتر دارند از سوی دیگر، دختران ذاتا تمایل دارند با مرد بزرگتر از خود ازدواج کنند. حال بپردازیم به اینکه چرا برخی دختران با اینکه با پسری که از خودشان کم سن تر است ازدواج کنند ممانعتی ندارند و به راحتی از این قضیه استقبال می کنند وهیچ مشکلی در این زمینه نمی بینند! از علت های اینکه چرا دختران می خواهند که با پسران کوچک تر از خود ازدواج کنند داشتن والدین کنترل گر را می توان نام برد. داشتن والدین کنترل گر در اکثر تصمیم گیری های جوانان مشهود است. طبق تجارب و شواهدی که می بینیم، در بسیاری از دخترانی که بخاطر وجود پدر و مادر کنترلگر نتوانسته اند از کودکی، نوجوانی یا جوانی خود لذت ببرند دنبال ارتباط با جنس مخالف جوانتر، اهل هیجان، با شور و نشاط و جسور هستند که در کنار او شادی های های نداشته و هیجان های ندیده ی خود را جبران کنند. بسیاری از این موارد دختران از اینکه با پسر جسوری که ارتباط می گیرند و با او خوش گذرانی های مختلف را تجربه می کنند، احساس امنیت می کنند چون همیشه ترس از کنترل پدر و مادر را داشته اند و الان با کسی در ارتباطند که از نظر آنها جسارت زیادی دارد و در شرایط خطرناک، او قدرت و جسارت اینکه بخواهد از خودش و او حمایت کند را دارد. به همین نخاطر او را یک تکیه گاه قوی و محکم می بینند و در کنارش احساس امنیت دارند و ترجیح می دهند که تا آخر عمرشان این حس را در کنار او داشته باشند. همچنین سایر محدودیت هایی که یک دختر نوجوان یا جوان در زندگی شخصی اش تجربه کرده، حالا در کنار پسر جوانتر، نادیده می گیرد. فرض کنید یک دختر جوان با محدودیت های شدید خانواده، احساس می کند نیاز به یک مرد بزرگتر که کاملا عاقلانه و منطقی رفتار می‌کند، ندارد چون او ذهنش از منطق ها و دلایل فراوان که همیشه از طرف خانواده شنیده و انجام داده، اشباع شده و در یک زمان تصمیم می‌گیرد که دیگر منطقی، خانمانه، طبق اصول و قانون و شرع تصمیم نگیرد و فقط عقده ها، کمبودها و فقدان هایی که تا به امروز تجربه کرده را رها کند و جور دیگری با اشتیاق و هیجان زندگی کند.

۷۸۶